سلام دوستان❤اینم از پارت چهارم امید وارم لذت ببرید❤
یه صدای ترسناک از بیرون اومد رفتم دم پنجره دیدم یه نفر شرور شده ، کت نوار هم داشت از رو سقف خونه ها میرفت سمت شرور . یهو تیکی اومد و گفت :《زود باش مرینت الان باید تبدیل بشی 》 ( کت نوار ) داشتم میرفتم سمت شرور ک دیدم لیدی باگ داره میاد . وقتی به من رسید سلام کرد و گفت :《 سلام کت نوار 》 منم گفتم :《 سلام لیدی باگ 》لیدی باگ گفت :《بیا بریم تا شرور رو شکست بدیم🙃》و رفت منم دنبالش رفتم . وقتی به شرور رسیدیم لیدی باگ گفت :《 کت نوار آکوما تو اون دستبنده 》 یکم دقت کردم دیدم راست میگه گفتم :《 تو سر شرور رو گرم کن تا من
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
اولا این که عاشقانه است و چرا کم نوشتی؟
دلیله خاصی نداشت
داستانم دیگه ادامه پیدا نمیکنه ک عاشقانه باشه
پارت های اول و ادامه ی داستان در این اکانت
آجی دیگه نیا تو این اکانتم
یه نفر باعث شد من از اکانتم بیام بیرون
ادامه ی داستانم رو تو این اکانت بخون